ظهوریاب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

خدا جون

14 اردیبهشت 1396 توسط عزيزي

پروردگارا

مرا بینشی عطا فرما تا تورا بشناسم

ودانش عطا فرماتا خود را بشناسم

مرا صحتی عطا فرما تا از کار لذت واقعی را ببرم

وثروتی عطا فرما تا محتاج خلق نباشم وبه دیگران کمک کنم

مرا نیرویی عطا فرما تا بتوانم زندگی خودرا با رضای تو بچرخانم

ومرا صبری جمیل عطا کن تا همیشه چشم انتظار پدرم مهدی باشم

مرا شعوری ده تا حضور او را در کنار خود احساس کنم

مرا عقلی ده تا راه خوب وبد زندگی را تشخیص دهم

ومرا بزرگواری عطاکن تا با دشمنانم مدارا کنم وبا دوستان با انس والفت رفتار کن

در کل هر انچه را که برای بندگان می پسندی به انان عطا کن

تا دنیایی عاری از زشتی ها وپلیدیها داشته باشیم.

امین

به امید ظهور بابای خوبم مهدی

 نظر دهید »

غم دل

14 اردیبهشت 1396 توسط عزيزي

انسان های این دوره خیلی فرق می کنن اصلا اخلاقشون هم تغییر کرده من که از دست خدای جبار خسته شدم خودش میگه من انسان را اشرف مخلوقات خلق کردم ولی درعوض منفور ترین موجود روی زمینه.ما عین عروسکه خیمه شب بازی تودست های خدایم .خودش میگه دعا کنید بعد میگه اگه مصلحتم ومشیتم بخواد اجابت می کنم اگه دعا نکنی میگه اینا خداشون رو فراموش کردن اگه بخوایم زنده بمونیم تا امام زمانمون رو ببینیم مرگمون را رقم میزنه.اگه بخوای بمیری تا راحت بشی انقدر عمر بهت میده که از خودت متنفر میشی.نفس کشیدمون با اجازه اونه.پلک زدن با خواست خداست .اه ودم با خواست اونه.سرنوشت به دست ومشیت اونه.اگه بدبخت بشی میگن خدا خواسته بهت سختی بده تا ازمایشت کنه اگه خوشبخت بشی میگن اراده ی خدا این بوده .اگر ازدواج نکنی هم کفوی برات نیاد میگن خواست خدا این بوده چون تو رو دوست داره تورا نگه داشته.اگه بچه ی سالم داری میگن خدا خواسته اگه معلوله باشه بازم میگن خدا بوده .وخیلی چیزهای دیگه که اگه بگم حیران می مونی.من به این نتیجه رسیدم که کل کائنات که امورشون به دست خداست انسان ها هم همه امورشان تو دستای خداست پس اختیار کجاست .اگر انسان ها عمیق فکر کنن می فهمند که کجای عالم هستن ومی فهمند که ثبت وسندهایی که از خدا داریم باهم هم خوانی ندارد .نظر شما چیه

 نظر دهید »

السلام علیک یاثارالله وابن ثاره

27 آبان 1393 توسط عزيزي

 

خواب ديدم خواب اينكه مرده ام          خواب ديدم خسته و افسرده ام

روى من خروارها از خاك بود            واى قبر من چه وحشتناك بود

تا ميان گور رفتم دل گرفت                قبركن سنگ لحد را گل گرفت

خسته بودم هيچ كس يارم نشد             زان ميان يك تن خريدارم نشد

ناله ميكردم وليكن بى جواب               تشنه بودم تشنه ى يك جرعه آب

هر كه آمد پيش حرفى راند و رفت       سوره ى حمدى برايم خواند و رفت

نه شفيعى نه رفيقى نه كسى                ترس بود و وحشت و دلواپسى

آمدند از راه نزدم دو ملك                   تيره شد در پيش چشمانم فلك

يك ملك گفتا بگو نام تو چيست            آن يكى فرياد زد رب تو كيست

اى گنهكار سيه دل بسته پر                نام اربابان خود يك يك ببر

در ميان عمر خود كن جستجو             كارهاى نيك و زشت خود بگو

ديگر آنجا عذرخواهى دير بود            دست و پايم بسته در زنجير بود

ناگهان الطاف حق آغاز شد                از جنان درهاى رحمت باز شد

مردى آمد از تبار آسمان          نور پيشانيش فوق كهكشان

چشم هايش زندگانى مى سرود            درد را از قلب انسان مى زدود

گيسوانش شط پر جوش و خروش        در ركابش قدسيان حلقه به گوش

صورتش خورشيد بود و غرق نور       نور چشمانش پر از  شرب ظهور

لب كه نه سرچشمه ى آب حيات          بين دستش كائنات و ممكنات

خاك پايش حرمت عرش برين            طره اى از گيسويش حبل المتين

بر سرش دستار سبزى بسته بود          بر دلم مهرش عجب بنشسته بود

در قدوم آن نگار مه جبين                  از جلال حضرت عشق آفرين

دو ملك سر را به زير انداختند            بال خود را فرش راهش ساختند

غرق حيرت داشتند اين زمزمه            آمده اين جا حسين فاطمه

صاحب روز قيامت آمده          گوئيا بهر شفاعت آمده

سوى من آمد مرا شرمنده كرد             مهربانانه به رويم خنده كرد

گفت آزادش كنيد اين بنده را               خانه آبادش كنيد اين بنده را

او كه اينجا اين چنين تنها شده             كام او با تربت من واشده

مادرش او را به عشقم زاده است          گريه كرده بعد شيرش داده است

سينه چاك آل زهرا  بوده است            چاى ريز مجلس ما بوده است

خويش را در سوز عشقم آب كرد         عكس من را بر دل خود قاب كرد

اسم من راز و نيازش بوده است          خاك من مهر  نمازش بوده است

بارها لعن اميه كرده است                  خويش را وقف رقيه كرده است

تا به دنيا بوده از من دم زده                او غذاى روضه ام را هم زده

حرمت من را به دنيا پاس داشت          ارتباطى تنگ با عباس داشت

نذر عباسم به تن كرده كفن                 صبح عاشورا شده سقاى من 

گريه كرده چون براى اكبرم               با خود او را نزد زهرا مى برم

هر چه باشد او برايم بنده است            او بسوزد صاحبش شرمنده است

در مرامم نست او تنها شود                باعث خوشحالى اعدا شود

در قيامت عطر و بويش مى دهم          پيش مردم آبرويش مى دهم

باز بالاتر به روز سرنوشت               مى شود همسايه من در بهشت

آرى آرى هر كه پابست من است         نامه ى اعمال او دست من است

 

       

 نظر دهید »

سلام ای دوست

27 آبان 1393 توسط عزيزي

 

نامه اى به دوست

سلام ، سلامى ازعمق جان ،  سلامى باهمه ى وجود ، سلامى ازكويرستان آشنايي.

اي دوست، روضه نبود تو بسي سوزان است. وقتي تو باشي همه زيبايي ها تجسم مي يابند و هر نعمتي آشكارمي شود ؛ عاطفه طلوع مي كند وباران دوستي مي بارد و وقتي دل ها بگيرد، نسيم خنك مهرورزي مي وزد.

اي دوست، دريغا كه غيبت تو، جانكاهست؛ جاني در ساحل خشكيده انتظارباقى نمانده كه بريان نگشته باشد. صداي العطش تشنگان دشت بلا، گوش فلك را كر كرده و عواطف انبياء  را جريحه دار ساخته و از وجدان جامعه ، هر لحظه نهيب غريبي به مجاري سمعى مى رسد.

هر نوبت كه به نماز مى ايستم، حال تو را مى جويم و نواي تو را ميطلبم كه حقيقت نمازى و منكرانى كه مرا در حين نماز، به تمسخر مى گيرند كه كجاست نام و نشان مخاطب تو، بيايند و ببينند جمال دل آراى پيشواى مرا كه چسان، استوارتر از كوه در برابر كبريائى احديت زانو زده و به قرائت حمد، معنا مى دهدو ركوع را طراوت مى بخشد وسجود را ملكوتى مى نمايد و قنوت را پرواز مى دهدو تشهد را اعتلا مى بخشد و سلام را تسليم نفس مى آورد.

وقتى به نماز خانه مى روم ؛پرده دل را كنار مى زنم و پيشقراول عروج مصلين را زيارت مى كنم، او اجازه پرواز به منطقه عرش را دارد؛من در زمين بر خاك، سر مى سايم و او در طبقات هفتگانه آسمان، نظاره گر رژه ملائك است.من از نماز چيزي نمى فهمم ولى او نماز را با تمام وجود، ترسيم مى كند؛ تكبير اوست كه سرت ارجعى را بر پهنه گيتى سر مى دهد و با لرزش تحميد او حق تعالى ستايش مى شود

.من كه براى هميشه از زيارت خالقم محرومم،  دل به تشرف او خوش ميكنم كه ديدار او، پرده بردارى از عظمت خداست، هرگاه دلم براى خدايم تنگ مى شود، به اقامه نماز مى روم تابوى دل انگيز تنها عابد واقعى روى زمين را استشمام نمايم. من در خانه ام تنهايم، تنهاي تنها، در كوچه پس كوچه هاى عمرم به دنبال آشنا مى گردم، آشناى هر مظلوم، رفيق هر دردمند، دوست هر گرفتار، محرم هر بيچاره و مونس هر فلك زده، در جستجوى كسى هستم كه شرح حال دلهاى پريشان است، درغم خانه وجودم، صداى پدرانه اش را مى شنوم كه آهنگ جاودانه هل من ناصر ينصرنى را طنين مى دهد.

اى خدا! دوست من كى مى آيد؟ يار به سفر رفته، چه وقت باز مى گردد تا غبار سفرش را با مژه ام بزدايم و مرغ روحم را در چمنزار آستانش به پرواز در آورم ؟ او دوست تمام دوستان خداست كه در دوستيشان صادقند و اين پيوند را با هيچ بهانه ايى معاوضه نكرده اند و در بيعت اوليه خود راسخند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                                                                                                               

 نظر دهید »

ظهور

07 مهر 1393 توسط عزيزي

به امید درک ظهور امام زمان(عج) - جهت سلامتی اباصالح المهدی(عج)- تعجیل در زمان ظهور یوسف زهرا(س)

صــــــــلــــــــــــوات

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

ظهوریاب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس