السلام علیک یاثارالله وابن ثاره
خواب ديدم خواب اينكه مرده ام خواب ديدم خسته و افسرده ام
روى من خروارها از خاك بود واى قبر من چه وحشتناك بود
تا ميان گور رفتم دل گرفت قبركن سنگ لحد را گل گرفت
خسته بودم هيچ كس يارم نشد زان ميان يك تن خريدارم نشد
ناله ميكردم وليكن بى جواب تشنه بودم تشنه ى يك جرعه آب
هر كه آمد پيش حرفى راند و رفت سوره ى حمدى برايم خواند و رفت
نه شفيعى نه رفيقى نه كسى ترس بود و وحشت و دلواپسى
آمدند از راه نزدم دو ملك تيره شد در پيش چشمانم فلك
يك ملك گفتا بگو نام تو چيست آن يكى فرياد زد رب تو كيست
اى گنهكار سيه دل بسته پر نام اربابان خود يك يك ببر
در ميان عمر خود كن جستجو كارهاى نيك و زشت خود بگو
ديگر آنجا عذرخواهى دير بود دست و پايم بسته در زنجير بود
ناگهان الطاف حق آغاز شد از جنان درهاى رحمت باز شد
مردى آمد از تبار آسمان نور پيشانيش فوق كهكشان
چشم هايش زندگانى مى سرود درد را از قلب انسان مى زدود
گيسوانش شط پر جوش و خروش در ركابش قدسيان حلقه به گوش
صورتش خورشيد بود و غرق نور نور چشمانش پر از شرب ظهور
لب كه نه سرچشمه ى آب حيات بين دستش كائنات و ممكنات
خاك پايش حرمت عرش برين طره اى از گيسويش حبل المتين
بر سرش دستار سبزى بسته بود بر دلم مهرش عجب بنشسته بود
در قدوم آن نگار مه جبين از جلال حضرت عشق آفرين
دو ملك سر را به زير انداختند بال خود را فرش راهش ساختند
غرق حيرت داشتند اين زمزمه آمده اين جا حسين فاطمه
صاحب روز قيامت آمده گوئيا بهر شفاعت آمده
سوى من آمد مرا شرمنده كرد مهربانانه به رويم خنده كرد
گفت آزادش كنيد اين بنده را خانه آبادش كنيد اين بنده را
او كه اينجا اين چنين تنها شده كام او با تربت من واشده
مادرش او را به عشقم زاده است گريه كرده بعد شيرش داده است
سينه چاك آل زهرا بوده است چاى ريز مجلس ما بوده است
خويش را در سوز عشقم آب كرد عكس من را بر دل خود قاب كرد
اسم من راز و نيازش بوده است خاك من مهر نمازش بوده است
بارها لعن اميه كرده است خويش را وقف رقيه كرده است
تا به دنيا بوده از من دم زده او غذاى روضه ام را هم زده
حرمت من را به دنيا پاس داشت ارتباطى تنگ با عباس داشت
نذر عباسم به تن كرده كفن صبح عاشورا شده سقاى من
گريه كرده چون براى اكبرم با خود او را نزد زهرا مى برم
هر چه باشد او برايم بنده است او بسوزد صاحبش شرمنده است
در مرامم نست او تنها شود باعث خوشحالى اعدا شود
در قيامت عطر و بويش مى دهم پيش مردم آبرويش مى دهم
باز بالاتر به روز سرنوشت مى شود همسايه من در بهشت
آرى آرى هر كه پابست من است نامه ى اعمال او دست من است