سلام ای دوست
نامه اى به دوست
سلام ، سلامى ازعمق جان ، سلامى باهمه ى وجود ، سلامى ازكويرستان آشنايي.
اي دوست، روضه نبود تو بسي سوزان است. وقتي تو باشي همه زيبايي ها تجسم مي يابند و هر نعمتي آشكارمي شود ؛ عاطفه طلوع مي كند وباران دوستي مي بارد و وقتي دل ها بگيرد، نسيم خنك مهرورزي مي وزد.
اي دوست، دريغا كه غيبت تو، جانكاهست؛ جاني در ساحل خشكيده انتظارباقى نمانده كه بريان نگشته باشد. صداي العطش تشنگان دشت بلا، گوش فلك را كر كرده و عواطف انبياء را جريحه دار ساخته و از وجدان جامعه ، هر لحظه نهيب غريبي به مجاري سمعى مى رسد.
هر نوبت كه به نماز مى ايستم، حال تو را مى جويم و نواي تو را ميطلبم كه حقيقت نمازى و منكرانى كه مرا در حين نماز، به تمسخر مى گيرند كه كجاست نام و نشان مخاطب تو، بيايند و ببينند جمال دل آراى پيشواى مرا كه چسان، استوارتر از كوه در برابر كبريائى احديت زانو زده و به قرائت حمد، معنا مى دهدو ركوع را طراوت مى بخشد وسجود را ملكوتى مى نمايد و قنوت را پرواز مى دهدو تشهد را اعتلا مى بخشد و سلام را تسليم نفس مى آورد.
وقتى به نماز خانه مى روم ؛پرده دل را كنار مى زنم و پيشقراول عروج مصلين را زيارت مى كنم، او اجازه پرواز به منطقه عرش را دارد؛من در زمين بر خاك، سر مى سايم و او در طبقات هفتگانه آسمان، نظاره گر رژه ملائك است.من از نماز چيزي نمى فهمم ولى او نماز را با تمام وجود، ترسيم مى كند؛ تكبير اوست كه سرت ارجعى را بر پهنه گيتى سر مى دهد و با لرزش تحميد او حق تعالى ستايش مى شود
.من كه براى هميشه از زيارت خالقم محرومم، دل به تشرف او خوش ميكنم كه ديدار او، پرده بردارى از عظمت خداست، هرگاه دلم براى خدايم تنگ مى شود، به اقامه نماز مى روم تابوى دل انگيز تنها عابد واقعى روى زمين را استشمام نمايم. من در خانه ام تنهايم، تنهاي تنها، در كوچه پس كوچه هاى عمرم به دنبال آشنا مى گردم، آشناى هر مظلوم، رفيق هر دردمند، دوست هر گرفتار، محرم هر بيچاره و مونس هر فلك زده، در جستجوى كسى هستم كه شرح حال دلهاى پريشان است، درغم خانه وجودم، صداى پدرانه اش را مى شنوم كه آهنگ جاودانه هل من ناصر ينصرنى را طنين مى دهد.
اى خدا! دوست من كى مى آيد؟ يار به سفر رفته، چه وقت باز مى گردد تا غبار سفرش را با مژه ام بزدايم و مرغ روحم را در چمنزار آستانش به پرواز در آورم ؟ او دوست تمام دوستان خداست كه در دوستيشان صادقند و اين پيوند را با هيچ بهانه ايى معاوضه نكرده اند و در بيعت اوليه خود راسخند.