ظهوریاب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

افسردگی

04 تیر 1396 توسط عزيزي

چرا باید حالم خوب باشه وقتی نمی تونم هیچ کاری رو انجام بدم دیگه حتی حال وحوصله دعا کردن رو هم ندارم نمی دونم خدا بی کار بود ما ادما رو خلق کرد وقتی که حتی خودش هم محل بهمون نمی زاره دلم گرفته حتی از خدا از امامامون اخه هیچ کدوم جوابمون حتی جواب سلاممون رو نمی دن ادمای این دنیای پست نمی دونم دلشون رو به چه چیزی خوش کردن.نمی دونم شاید که نه حتما وقتش که بابا مهدی بیاد.دیگه نگاه کردن به مخلوقات خدا که هر کوم مشغول کار خودشونن هم کسالت بار شده اصلا کل دنیا روالش تکراریه ادمایی که میان ومیرن تکرارین چیز جدیدی وجود ندارد همه جا جنگ ،گرسنگی ،گشت وکشتار ،مرگ نیستی ،زلزله،سیل،آتشفشان………..نمی دونم اصلا چه طور داریم نفس می کشم خدا داره جامون نفس می کشه بعضی وقتها فکر می کنم خدا هم از دستمون خسته شده ولی چون خودش خلقمون کرده ابرو داری می کنه وتا موقع مرگ ما رو می کشه .خیلی چیزا تو مغزمه ولی همه رو نمی تونم بنویسم یا بیان کنم  بازم میگم توکل به خدا .

 نظر دهید »

ماه خاک ساری

01 خرداد 1396 توسط عزيزي

چشم بگردان وببین زین هستی

چه می ماند برایت جز خدا،یاد خدا،ذکر خدا

خدایا،گفتم دست خالی زشت است مهمانی رفتن

دست پر امده ام

 

دستی پراز گناه،چشمی پر از امید……

پس دستم را چون همیشه بگیر که غیر از تو کسی را ندارم

ای کس بی کسان …….

ما انسان ها چه قدر بدبختیم یک خدای خوب داریم ولی قدرشو نمی دونیم خدایا کمکمون کن همیشه به یادت باشیم اگه بدونی چقدر دوستت دارم ،می دونم که می دونی ولی شوق رسیدن به تو ودیدنت همیشه منو سرزنده وشاد می کنه .هر کاری می خوای بکن .حتی اگر نابودم کنی ابروم رو ببری،خوار وخفیفم کنی ولی بازم دوستت دارم …..پس به امید دیدارت در قیامت عزیزم عزیزم عزیزم…………………………………..

 نظر دهید »

گمشدگان روزگار گمگشتگی

21 اردیبهشت 1396 توسط عزيزي

بابای مقتولمان امام علی فرمود:هر چیزی را که گم می کنی به دنبالش می روی تا بیابی ولی وقتی خودت را که در کوچه پس کوچه های زمان از دست داده ای بی خیالی؟یعنی ارزشت اینقدر کم شده که چیزی های کم بها که قابل باز گشت است وجبران پذیر می باشد.فکرت را مشغول می کند اما عمرت که یکبار مصرف می شود وجوانیت که دوباره بر نمی گردد مفقود شده وتو بی خیال وناراحت نمی باشی؟خود باخته کسی است که حقایق زندگی را درک نمی کند  بازنده یک عمر آمدن وماندن ورفتن.آن کسی است که در اظطرار می سوزد وفکر چاره نیست.در استضعاف نابود می گردد اما دریچه های تنفسی را نمی گشاید.انتظار را نمی شناسد وقتی که مالی را باخته ای به مجاری قانونی وامدادی ورسانه ای می روی تا رد ونشانی از مالت پیدا کنی بیکار نمی نشینی مدام به این در ان در می زنی و اما وقتی به ائینه می نگری نمی گویی چرا آن چهره پر طراوتم شکسته شد؟به انبوه نیازمندی هایت که می رسی نمی گویی مگر من صاحب ندارم؟زیر بته به عمل امده ام؟ آنکه مرا از عدم به وجود آورد مسئولیت تامین ما یحتاج مرا ندارد؟با این همه صدمات آمده هم که این باشم؟

 نظر دهید »

ظهور

21 اردیبهشت 1396 توسط عزيزي

تمام راه ظهور تو با گنه بستم

دروغ گفته ام آقاکه منتظر هستم

کسی به فکر شما نیست راست می گویم

دعا برای تو بازیست راست می گویم

اگر چه شهر برای شما چراغان است

برای کشتن تو نیزه هم فراوان است

من از سرودن شعر ظهور می ترسم

من از سیاهی شب تار می گویم

من از خزان شدن این بهار می گویم

درون سینه ما عشق یخ زده آقا

تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا

کسی که با تو بماند به جانت آقا نیست

برای آمدن این جمعه هم مهیا نیست

به امید ظهورش……….

 نظر دهید »

مهدی

20 اردیبهشت 1396 توسط عزيزي

خداوندا رسان از ما سلامش

به گوش ما رسان یا رب کلامش

 

بسوزد سینه ی مجروح زهرا    

   نما تعجیل در امر قیامش………

 نظر دهید »

خدا جون

14 اردیبهشت 1396 توسط عزيزي

پروردگارا

مرا بینشی عطا فرما تا تورا بشناسم

ودانش عطا فرماتا خود را بشناسم

مرا صحتی عطا فرما تا از کار لذت واقعی را ببرم

وثروتی عطا فرما تا محتاج خلق نباشم وبه دیگران کمک کنم

مرا نیرویی عطا فرما تا بتوانم زندگی خودرا با رضای تو بچرخانم

ومرا صبری جمیل عطا کن تا همیشه چشم انتظار پدرم مهدی باشم

مرا شعوری ده تا حضور او را در کنار خود احساس کنم

مرا عقلی ده تا راه خوب وبد زندگی را تشخیص دهم

ومرا بزرگواری عطاکن تا با دشمنانم مدارا کنم وبا دوستان با انس والفت رفتار کن

در کل هر انچه را که برای بندگان می پسندی به انان عطا کن

تا دنیایی عاری از زشتی ها وپلیدیها داشته باشیم.

امین

به امید ظهور بابای خوبم مهدی

 نظر دهید »

غم دل

14 اردیبهشت 1396 توسط عزيزي

انسان های این دوره خیلی فرق می کنن اصلا اخلاقشون هم تغییر کرده من که از دست خدای جبار خسته شدم خودش میگه من انسان را اشرف مخلوقات خلق کردم ولی درعوض منفور ترین موجود روی زمینه.ما عین عروسکه خیمه شب بازی تودست های خدایم .خودش میگه دعا کنید بعد میگه اگه مصلحتم ومشیتم بخواد اجابت می کنم اگه دعا نکنی میگه اینا خداشون رو فراموش کردن اگه بخوایم زنده بمونیم تا امام زمانمون رو ببینیم مرگمون را رقم میزنه.اگه بخوای بمیری تا راحت بشی انقدر عمر بهت میده که از خودت متنفر میشی.نفس کشیدمون با اجازه اونه.پلک زدن با خواست خداست .اه ودم با خواست اونه.سرنوشت به دست ومشیت اونه.اگه بدبخت بشی میگن خدا خواسته بهت سختی بده تا ازمایشت کنه اگه خوشبخت بشی میگن اراده ی خدا این بوده .اگر ازدواج نکنی هم کفوی برات نیاد میگن خواست خدا این بوده چون تو رو دوست داره تورا نگه داشته.اگه بچه ی سالم داری میگن خدا خواسته اگه معلوله باشه بازم میگن خدا بوده .وخیلی چیزهای دیگه که اگه بگم حیران می مونی.من به این نتیجه رسیدم که کل کائنات که امورشون به دست خداست انسان ها هم همه امورشان تو دستای خداست پس اختیار کجاست .اگر انسان ها عمیق فکر کنن می فهمند که کجای عالم هستن ومی فهمند که ثبت وسندهایی که از خدا داریم باهم هم خوانی ندارد .نظر شما چیه

 نظر دهید »

السلام علیک یاثارالله وابن ثاره

27 آبان 1393 توسط عزيزي

 

خواب ديدم خواب اينكه مرده ام          خواب ديدم خسته و افسرده ام

روى من خروارها از خاك بود            واى قبر من چه وحشتناك بود

تا ميان گور رفتم دل گرفت                قبركن سنگ لحد را گل گرفت

خسته بودم هيچ كس يارم نشد             زان ميان يك تن خريدارم نشد

ناله ميكردم وليكن بى جواب               تشنه بودم تشنه ى يك جرعه آب

هر كه آمد پيش حرفى راند و رفت       سوره ى حمدى برايم خواند و رفت

نه شفيعى نه رفيقى نه كسى                ترس بود و وحشت و دلواپسى

آمدند از راه نزدم دو ملك                   تيره شد در پيش چشمانم فلك

يك ملك گفتا بگو نام تو چيست            آن يكى فرياد زد رب تو كيست

اى گنهكار سيه دل بسته پر                نام اربابان خود يك يك ببر

در ميان عمر خود كن جستجو             كارهاى نيك و زشت خود بگو

ديگر آنجا عذرخواهى دير بود            دست و پايم بسته در زنجير بود

ناگهان الطاف حق آغاز شد                از جنان درهاى رحمت باز شد

مردى آمد از تبار آسمان          نور پيشانيش فوق كهكشان

چشم هايش زندگانى مى سرود            درد را از قلب انسان مى زدود

گيسوانش شط پر جوش و خروش        در ركابش قدسيان حلقه به گوش

صورتش خورشيد بود و غرق نور       نور چشمانش پر از  شرب ظهور

لب كه نه سرچشمه ى آب حيات          بين دستش كائنات و ممكنات

خاك پايش حرمت عرش برين            طره اى از گيسويش حبل المتين

بر سرش دستار سبزى بسته بود          بر دلم مهرش عجب بنشسته بود

در قدوم آن نگار مه جبين                  از جلال حضرت عشق آفرين

دو ملك سر را به زير انداختند            بال خود را فرش راهش ساختند

غرق حيرت داشتند اين زمزمه            آمده اين جا حسين فاطمه

صاحب روز قيامت آمده          گوئيا بهر شفاعت آمده

سوى من آمد مرا شرمنده كرد             مهربانانه به رويم خنده كرد

گفت آزادش كنيد اين بنده را               خانه آبادش كنيد اين بنده را

او كه اينجا اين چنين تنها شده             كام او با تربت من واشده

مادرش او را به عشقم زاده است          گريه كرده بعد شيرش داده است

سينه چاك آل زهرا  بوده است            چاى ريز مجلس ما بوده است

خويش را در سوز عشقم آب كرد         عكس من را بر دل خود قاب كرد

اسم من راز و نيازش بوده است          خاك من مهر  نمازش بوده است

بارها لعن اميه كرده است                  خويش را وقف رقيه كرده است

تا به دنيا بوده از من دم زده                او غذاى روضه ام را هم زده

حرمت من را به دنيا پاس داشت          ارتباطى تنگ با عباس داشت

نذر عباسم به تن كرده كفن                 صبح عاشورا شده سقاى من 

گريه كرده چون براى اكبرم               با خود او را نزد زهرا مى برم

هر چه باشد او برايم بنده است            او بسوزد صاحبش شرمنده است

در مرامم نست او تنها شود                باعث خوشحالى اعدا شود

در قيامت عطر و بويش مى دهم          پيش مردم آبرويش مى دهم

باز بالاتر به روز سرنوشت               مى شود همسايه من در بهشت

آرى آرى هر كه پابست من است         نامه ى اعمال او دست من است

 

       

 نظر دهید »

سلام ای دوست

27 آبان 1393 توسط عزيزي

 

نامه اى به دوست

سلام ، سلامى ازعمق جان ،  سلامى باهمه ى وجود ، سلامى ازكويرستان آشنايي.

اي دوست، روضه نبود تو بسي سوزان است. وقتي تو باشي همه زيبايي ها تجسم مي يابند و هر نعمتي آشكارمي شود ؛ عاطفه طلوع مي كند وباران دوستي مي بارد و وقتي دل ها بگيرد، نسيم خنك مهرورزي مي وزد.

اي دوست، دريغا كه غيبت تو، جانكاهست؛ جاني در ساحل خشكيده انتظارباقى نمانده كه بريان نگشته باشد. صداي العطش تشنگان دشت بلا، گوش فلك را كر كرده و عواطف انبياء  را جريحه دار ساخته و از وجدان جامعه ، هر لحظه نهيب غريبي به مجاري سمعى مى رسد.

هر نوبت كه به نماز مى ايستم، حال تو را مى جويم و نواي تو را ميطلبم كه حقيقت نمازى و منكرانى كه مرا در حين نماز، به تمسخر مى گيرند كه كجاست نام و نشان مخاطب تو، بيايند و ببينند جمال دل آراى پيشواى مرا كه چسان، استوارتر از كوه در برابر كبريائى احديت زانو زده و به قرائت حمد، معنا مى دهدو ركوع را طراوت مى بخشد وسجود را ملكوتى مى نمايد و قنوت را پرواز مى دهدو تشهد را اعتلا مى بخشد و سلام را تسليم نفس مى آورد.

وقتى به نماز خانه مى روم ؛پرده دل را كنار مى زنم و پيشقراول عروج مصلين را زيارت مى كنم، او اجازه پرواز به منطقه عرش را دارد؛من در زمين بر خاك، سر مى سايم و او در طبقات هفتگانه آسمان، نظاره گر رژه ملائك است.من از نماز چيزي نمى فهمم ولى او نماز را با تمام وجود، ترسيم مى كند؛ تكبير اوست كه سرت ارجعى را بر پهنه گيتى سر مى دهد و با لرزش تحميد او حق تعالى ستايش مى شود

.من كه براى هميشه از زيارت خالقم محرومم،  دل به تشرف او خوش ميكنم كه ديدار او، پرده بردارى از عظمت خداست، هرگاه دلم براى خدايم تنگ مى شود، به اقامه نماز مى روم تابوى دل انگيز تنها عابد واقعى روى زمين را استشمام نمايم. من در خانه ام تنهايم، تنهاي تنها، در كوچه پس كوچه هاى عمرم به دنبال آشنا مى گردم، آشناى هر مظلوم، رفيق هر دردمند، دوست هر گرفتار، محرم هر بيچاره و مونس هر فلك زده، در جستجوى كسى هستم كه شرح حال دلهاى پريشان است، درغم خانه وجودم، صداى پدرانه اش را مى شنوم كه آهنگ جاودانه هل من ناصر ينصرنى را طنين مى دهد.

اى خدا! دوست من كى مى آيد؟ يار به سفر رفته، چه وقت باز مى گردد تا غبار سفرش را با مژه ام بزدايم و مرغ روحم را در چمنزار آستانش به پرواز در آورم ؟ او دوست تمام دوستان خداست كه در دوستيشان صادقند و اين پيوند را با هيچ بهانه ايى معاوضه نكرده اند و در بيعت اوليه خود راسخند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                                                                                                               

 نظر دهید »

ظهور

07 مهر 1393 توسط عزيزي

به امید درک ظهور امام زمان(عج) - جهت سلامتی اباصالح المهدی(عج)- تعجیل در زمان ظهور یوسف زهرا(س)

صــــــــلــــــــــــوات

 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

ظهوریاب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس